قربانی کردن سُرخه پسر افراسیاب شاه توران به خونخواهی سیاوش پسر کیکاووس پادشاه ایران به فرمان رستم دستان
دوره 6، شماره 61، خرداد 1402، صفحات 70 - 87
1 استادیار رشته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاداسلامی واحد بروجرد
2 کارشناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی، اداره آموزش و پرورش شهرستان ایلام
چکیده :
سیاوش، پسر کیکاووس یکی از شاهزادگان دلاور و پاکدامن شاهنامه است که پس از تولّد او، مادرش ناپدید شد و به ناچار تا هفت سالگی بدون سرپرستی پدر و محروم از مهر مادری، نزد خاندان زال و زیرنظر رستم پرورش یافت آن گاه پس از هفت سال با برخورداری از منشهای پهلوانی، سواری، تیراندازی و آشنایی با فنون رزم و بزم که از جهان پهلوان، آموخته بود به نزد پدر بازگشت. فردوسی در شاهنامه، از سیصد زن نام میبرد که، تنها شخصیّت سودابه را منفی و درخور سرزنش معرّفی میکند. زیرا او را منشأ فاجعهی کشته شدن سیاوش میداند. پس از شهادت مظلومانه سیاوش، سُرخه پسر افراسیاب، به فرماندهی سی هزار سپاهی به نبرد با رستم به مرزهای ایران روانه میشود. سرخه در نخستین رویارویی با سپاه ایران با فرامرز پسر دلاور رستم فرمانده سپاه ایران روبرو شد. فرامرز با نیزه مخصوص خویش، او را از اسب فرو میاَفکنَد اما سُرخه به یاری یکی از سرداران تُرک از صحنه نبرد میگریزد و فرامرز بیدرنگ در پی او اسب میتازد و او را گرفتار میکند و با دست بسته به اردوگاه ایرانیان میبَرد. پس از این که رستم به لشکرگاه رسید با مشاهده سُرخه، آتش کین خواهی در دلش شعله ور گردید پس دستور داد او را به بیابان ببرند و همان گونه که تورانیان سر سیاوش را بریدهاند، سرش را با خنجر و در همان تشت از تن جدا کرده، پیکر بی جان او را از پای به دار بیاویزند. این پژوهش مانند دیگر پژوهشهای علوم انسانی به روش تاریخی و با مراجعه به اسناد و منابع کتابخانهای، انجام پذیرفته و به این نتیجه رسیده است که داستان سرخه برداشت و تکرار داستان سیاوش است همانگونه که داستان فَرود سیاوش قرینهای از تراژدی رستم و سهراب بود و فردوسی برای اثربخشی بیشتر داستانها این قرینه سازیها را انجام داده تا در حافظه مخاطب نقش ببندد.
سیاوش، پسر کیکاووس یکی از شاهزادگان دلاور و پاکدامن شاهنامه است که پس از تولّد او، مادرش ناپدید شد و به ناچار تا هفت سالگی بدون سرپرستی پدر و محروم از مهر مادری، نزد خاندان زال و زیرنظر رستم پرورش یافت آن گاه پس از هفت سال با برخورداری از منشهای پهلوانی، سواری، تیراندازی و آشنایی با فنون رزم و بزم که از جهان پهلوان، آموخته بود به نزد پدر بازگشت. فردوسی در شاهنامه، از سیصد زن نام میبرد که، تنها شخصیّت سودابه را منفی و درخور سرزنش معرّفی میکند. زیرا او را منشأ فاجعهی کشته شدن سیاوش میداند. پس از شهادت مظلومانه سیاوش، سُرخه پسر افراسیاب، به فرماندهی سی هزار سپاهی به نبرد با رستم به مرزهای ایران روانه میشود. سرخه در نخستین رویارویی با سپاه ایران با فرامرز پسر دلاور رستم فرمانده سپاه ایران روبرو شد. فرامرز با نیزه مخصوص خویش، او را از اسب فرو میاَفکنَد اما سُرخه به یاری یکی از سرداران تُرک از صحنه نبرد میگریزد و فرامرز بیدرنگ در پی او اسب میتازد و او را گرفتار میکند و با دست بسته به اردوگاه ایرانیان میبَرد. پس از این که رستم به لشکرگاه رسید با مشاهده سُرخه، آتش کین خواهی در دلش شعله ور گردید پس دستور داد او را به بیابان ببرند و همان گونه که تورانیان سر سیاوش را بریدهاند، سرش را با خنجر و در همان تشت از تن جدا کرده، پیکر بی جان او را از پای به دار بیاویزند. این پژوهش مانند دیگر پژوهشهای علوم انسانی به روش تاریخی و با مراجعه به اسناد و منابع کتابخانهای، انجام پذیرفته و به این نتیجه رسیده است که داستان سرخه برداشت و تکرار داستان سیاوش است همانگونه که داستان فَرود سیاوش قرینهای از تراژدی رستم و سهراب بود و فردوسی برای اثربخشی بیشتر داستانها این قرینه سازیها را انجام داده تا در حافظه مخاطب نقش ببندد.
کلمات کلیدی :
شاهنامه فردوسی، رستم، سیاوش، افراسیاب، سُرخه، زن
شاهنامه فردوسی، رستم، سیاوش، افراسیاب، سُرخه، زن
-
509
-
380
-
1401/11/11
-
1401/12/14
-
1402/03/28